سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلـــوت دل...

مولای من و آقای من

هر روز سحرگاهان، در دعای عهدم ، با اشک دیدگانم و با مژگانم راهت را آب و جارو می کنم

و همچون یعقوب چشم به راهت می نشینم .

شنیده ام که یکی از همین جمعه ها می آیی ، یکی از همین جمعه هایی که وقتی به آخر

می رسد و خبری از شما نمی شنوم ، باید روزها را به انتظار بنشینم که جمعه بعد فرا برسد 

 و چقدر این روزها سخت می گذرد.

و عصر پنجشنبه چه شورانگیز است .

به امیدی که «  شاید این جمعه بیایی ، شاید . . . »

یوسف زهرا س ، آقاجان ، پس کی میایی ؟

 

 

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بردوش

افتابش در دست

خنده بر لب ، گل به دامن پیروز

کوله بارش سرشار از عشق و امید

با سلامش شادی

در کلامش لبخند

از نفس هایش گل می بارد

با قدم هایش گل می کارد

مهربان ، زیبادوست

روح هستی با اوست

قصه ساده ست ، معما مشمار

چشم در راه بهارموعود

 آری

چشم در راه بهار ....!


 


نوشته شده توسط:


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
15673


:: بازدیدهای امروز ::
3


:: بازدیدهای دیروز ::
0



:: درباره من ::

خلـــوت دل...


:: لینک به وبلاگ ::

خلـــوت دل...


:: آرشیو ::

اردیبهشت 1389



::( دوستان من لینک) ::

**ساحل امن زندگی **
امین نورا ( پسر سیستان )
*نگین سبز خطــــه ی کویر*
**^**دیــــــار عاشـــــقان**^**

:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو