سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلـــوت دل...

سبز تر از بهار.... یکشنبه 89/3/2 ساعت 11:22 عصر

آقا جان سلام؟

قلم به دستم نمی چرخد ولی به زور می نویسم.

برایت می نویسم با هزاران امید....

به امید اینکه جوابـــم دهید.....

 

 چشم هایم را به آسمانی که خدایت در آن است

دوخته ام و دستهای خسته ام را سوی او ‏دراز کرده ام

و از تو می خواهم که بیایی


یار اگر یک نظر بر دل یار افکند   

  پاک شود جان و دل درخور گفتار نیست

 

پیدای پنهان من !

مشق نامت دفتر قلبم را پر کرده است .

بی تو سبزینه ی شادیم را به اندوهی خاکستری بخشیده ام بی تو شبهای یلدایی

 و روزهای کویری من ،هردو ،اشکهایم را فریاد می کنند و تنهایی روحم را تکرار .

بیا و سری به کوچه های سرد و ابری دلم بزن که با زمستانی ترین زمستان ها پهلو

 می زنند .بیاودر زلال چشمانم تن بشوی و ضیافت شفاف آیینه را پذیرا باش.

در بی تو بودنها به تو محتاجم و در با تو بودنها به باور بودنت .



در روزترین روزها ،روزی که مهرورزی ،گرد حقارت از چهره می شوید ،

روزی که جنون عشق عقل عقلها می شود ،به انتظارم پایان می بخشی و به جای

اینکه میهمان خوابهایم باشی ،باورم را بارور می کنی و تعبیر خوابهایم می شوی

 و من ......عشق را با جنون جلا می دهم .هرجا که باشی تشنه نگاه خورشیدیت

 خواهم بود و عاشق ترینت .سایه ات می شوم .

زیر پایت می افتم و تو از سایه ات ناگریزی.


نوشته شده توسط:


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
15047


:: بازدیدهای امروز ::
7


:: بازدیدهای دیروز ::
6



:: درباره من ::

خلـــوت دل...


:: لینک به وبلاگ ::

خلـــوت دل...


:: آرشیو ::

اردیبهشت 1389



::( دوستان من لینک) ::

**ساحل امن زندگی **
امین نورا ( پسر سیستان )
*نگین سبز خطــــه ی کویر*
**^**دیــــــار عاشـــــقان**^**

:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو